مقدمه و هدف: پرورش قوه استدلال، استنباط و قضاوت مقصد اصلی تعلیم و تربیت است. آموزش مهارتهای تفکر انتقادی میبایست اولویت اصلی در برنامهریزیهای آموزش باشد. آموزش تفکر انتقادی میتواند منجر به افزایش یادگیری، کسب مهارتهای حل مسئله، تصمیمگیری و خلاقیت گردد، دانشجویانی که تفکر خلاق و انتقادی دارند، کمتر به قضاوت و نتیجهگیریهای غلط تئوریکی میپردازند بلکه بیشتر سعی میکنند بر روی موضوعات بالینی متمرکز گردند که میتواند خلأ میان آموزش نظریه و بالین را کاهش دهد. مطالعه حاضر باهدف مقایسه توانایی تفکر انتقادی دانشجویان سال اول و آخر کارشناسی رشتههای هوشبری و اتاق عمل انجام شد.
روش ها: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی – مقایسهای است. جمعیت مورد مطالعه را دانشجویان اتاق عمل و هوشبری دانشکده پیراپزشکی بیرجند و فردوس تشکیل میدادند که به روش در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهی استاندارد کالیفرنیا فرم ب بود و دارای 34 سؤال چندگزینهای با یک پاسخ صحیح در 5 بعد مهارتهای شناختی تفکر انتقادی شامل تحلیل، استنباط، ارزشیابی، استدلال استقرایی، استدلال قیاسی بود.
یافتهها: از 120 دانشجوی مورد مطالعه 2/38% رشته هوشبری و 8/61% رشته اتاق عمل بودند. 8/60% در دانشکده پیراپزشکی بیرجند و 2/39% در دانشکده فردوس مشغول به تحصیل بودند. 25% مطالعه غیردرسی نداشتند. میانگین نمرات کل تفکر انتقادی دانشجویان ترم اول و آخر رشته هوشبری و اتاق عمل معنیدار نبود اما میانگین نمره حیطههای استدلال قیاسی و استدلال استقرایی بین دانشجویان ترم اول و آخر از نظر آماری معنیدار بود. میانگین نمره مهارتهای تفکر انتقادی بین گروهی که مطالعات غیردرسی داشته با گروهی که مطالعه نداشتند در بخش تجزیه و تحلیل معنی دارد (05/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به پایین بودن نمره مهارتهای تفکر انتقادی دانشجویان سال آخر، بایستی نسبت به نهادینهسازی تفکر انتقادی خصوصاً در شرایط بالینی، برنامهریزی شود.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |